وقت جنگه!
بررسی و خرید کتاب "تاراس بولبا"
من تو را به این دنیا آوردم و میتوانم رو را از این دنیا ببرم.
معرفی کتاب "تاراس بولبا"
اگه حوصلهم سر رفته بهتره یک جنگ راه بندازم.
این طرز فکریه که تاراس بولبا با خودش داشت. تاراس که میبینه دو پسرش، آندری و آستاپ که تازه از مدرسه الاهیات کییف برگشته بودن، هنوز مرد نشدن و تحصیل به دردشون نخورده، تصمیم میگیره جفت پسرهاشو برداره و باهم برن به پایگاه نظامی زاپاروژیه، جایی که قزاقها دور هم جمع میشن، اسبهاشون رو آماده میکردن، شمشیرهاشون رو تیز میکردن و هر لحظه ممکنه نبردی رو شروع کنن.
ولی وقتی میرسن، تاراس دید اوضاع اونقدرها که انتظار داشت هیجانانگیز نیست. خبری از دشمن نیست، قزاقها فعلاً بیکار نشستن و روزهاشون رو با قصهگویی و خوشگذرونی میگذرونن. اینجاست که با خودش میگه اگر جنگی درکار نیست، خب باید خودم یکی رو شروع کنم. و چه دشمنی بهتر از لهستانیها برای این کار؟ به نظرش این بهترین فرصت برای اینه که پسرهاش خاک، خون و هیجان واقعی جنگ رو تجربه کنن. البته که با یک داستان ساده سر و کار نداریم و قراره اتفاقهایی بیفته که پیچ و خم جدیدی به مسیر تاراس اضافه کنه.
جدای از داستان تاراس بولبا، گوگول طوری دشتهای اوکراین رو توصیف میکنه که انگار وسط اون پهنه بیانتها نشستیم. و شاهد بادهایی هستیم که بیوقفه روی علفهای بلند میلغزه و از دور، صدای سم اسبها که با فریاد قزاقها قاطی میشه رو میشنویم. توصیفی که از دشتهای اوکراین برای ما میکنه تجربهی خوندن این کتاب رو خیلی لذتبخش میکنه.
اگه دوست داشتی داستان تاراس بولبا رو بدونی، پیشنهاد میکنیم این کتاب رو از نشر ماهی با ترجمه یلدا بیدختینژاد مطالعه کنی.

بخشی از کتاب
واقعیتهای جالب درباره تاراس بولبا
داستان تاراس بولبا از تاریخ واقعی قزاقهای اوکراین در قرن شانزدهم الهام گرفته شده. قزاقها به خاطر جنگهای استقلالطلبانهشون علیه لهستان و عثمانی معروف بودن، و گوگول با استفاده از این پیشینه تاریخی، یک داستان حماسی و جذاب خلق کرده.
قزاق اسم مردمی بود که توی آسیای میونه زندگی میکردن، ترکزبان بودن، بیشترشون مسلمان بودن و زندگی کوچنشینی داشتن. این اسم از قدیم تو کتابهایی مثل تاریخ رشیدی اومده.
بعد تو دوره قاجار، ناصرالدین شاه وقتی سوارهنظام روسی به اسم کازاک رو دید، خیلی خوشش اومد و با کمک افسرای روس “بریگاد قزاق ایران” رو راه انداخت. چون اسم کازاک شبیه قزاق بود و معنای قدیمی قزاق هم یه جورایی به آزاد و کوچکننده میخورد، مردم همون قزاق رو براش استفاده کردن. از اون به بعد این دوتا اسم تو فارسی قاطی شد.
حتی وقتی کتابهای روسی مثل قزاقهای تولستوی یا دن آرامِ شولوخوف ترجمه شد، مترجمها کلمهی cossack رو قزاق ترجمه کردن. ما هم تو متن خودمون همین کلمه رو نگه داشتیم یکدست در ادبیات حفظ بشه ولی هرجایی که نوشتیم قزاق منظورمون همون کازاک هست.
ولی این دو تا گروه با هم فرق دارن. قزاقهای آسیای میانه ترکتبار و مسلمان بودن و کارشون بیشتر دامداری و کوچ بود. کازاکهای روسی و اوکراینی بیشتر اسلاوتبار و مسیحی بودن و به عنوان جنگجوهای مرزنشین شناخته میشدن. فقط ریشه اسمشون یکیه، وگرنه دین، ملیت و تاریخشون به طور کلی فرق داره.
در جنگ جهانی دوم، یکی از فرماندهان پارتیزانهای اوکراینی اسم مستعارش رو گذاشت “تاراس بولبا-بورووتس”. حالا بولبای گوگول از کتاب بیرون اومده بود و واقعا داشت میجنگید.
نسخه اول کتاب ۱۸۳۵ بهصورت یک داستان کوتاه در مجموعه “میرگورود” منتشر شد. هفت سال بعد، نسخه ۱۸۴۲ با داستانی سه فصل اضافه که داستانی حماسیتر و پایانی تراژیکتر داشت منتشر شد. از همون موقع بحثها شروع شد. بعضی میگن نسخه جدید بوی ملیگرایی روسی میده و اشارهها به اوکراین رو کم کرده.
دهه ۷۰ میلادی، یک اسب مسابقه استرالیایی به اسم “تاراس بولبا” تو ۴۰ مسابقه شرکت کرد و ۱۲ برد کسب کرد. حتی انیمیشن “دارکوینگ داک” هم یک شخصیت منفی به نام تاراس بولبا داشت. در فیلم “به سوی غرب وحشی” هم کتاب “تاراس بولبا” کنار آثار کلاسیک دیگه پیش قهرمان داستان بود.
تاراس بولبا چندین بار به فیلم تبدیل شده. یکی از معروفترین نسخهها، فیلم هالیوودی سال ۱۹۶۲ با بازی یول برینر و تونی کرتیس است. جالبه که پایان این فیلم با نسخه اصلی فرق داره.
چند برداشت موسیقی معروف هم از داستان تاراس بولبا داریم. لئو یاناچک بین سالهای 1915 تا 1918 یک راپسودی ارکسترال با همین نام ساخت که سال 1921 در شهر برنو اجرا شد و هنوز هم پرطرفداره. از طرف دیگه، میکولا لیسنکو بین 1880 تا 1891 اپرای “تاراس بولبا” رو نوشت، ولی اجرای کاملش تازه در 1924 روی صحنه رفت و نسخههای ویرایششدهاش بعدها کمکم شناخته شد.