دیشب نردبان را بردند

بررسی و خرید کتاب "زن در ریگ روان"

عشق به زاد و بوم و تعهد فقط در صورتی معنا می‌دهد که آدم با دست کشیدم از آن چیزی را از دست بدهد.

معرفی کتاب "زن در ریگ روان"

اگه یه روز بیدار شی و ببینی که توی یه چاله‌ی پر از شن زندانی شدی، چیکار می‌کنی؟

داستان درباره‌ی یه معلم مدرسه به اسم نیکی جومپیه که توی اوقات فراغتش به جمع‌آوری حشرات نادر علاقه داره. اون برای پیدا کردن یه گونه خاص، به یه روستای دورافتاده توی یه منطقه‌ی شنی می‌ره. اما چیزی که پیدا می‌کنه، فراتر از یه سفر علمی ساده‌ست.

جومپی بعد از یه روز گشتن، متوجه می‌شه که آخرین اتوبوس رو از دست داده. مردم روستا پیشنهاد می‌دن که شب رو توی یه خونه‌ی محلی بمونه. این خونه توی ته یه گودال عمیق شنی قرار داره و فقط با یه نردبون طنابی می‌شه واردش شد. اونجا یه زن تنها و صبور زندگی می‌کنه که شب‌ها شن‌هایی که مدام روی خونه می‌ریزن رو بیل می‌زنه.

صبح که جومپی بیدار می‌شه، می‌بینه نردبون طنابی ناپدید شده! مردم روستا قصد ندارن بذارن که بره؛ اونم مثل بقیه باید بمونه و شن‌ها رو روبه، وگرنه کل روستا مدفون می‌شه. اون وحشت‌زده و عصبانیه، بارها سعی می‌کنه فرار کنه، اما شن مثل یه هیولای زنده راهش رو سد می‌کنه.

این داستان یه تمثیل از زندگی و سرنوشت انسانیه. ما فکر می‌کنیم دنبال آزادی هستیم، ولی شاید اون چیزی که واقعاً می‌خوایم، پیدا کردن معنا توی همون جاییه که گیر کردیم.

اگه “زن در ریگ روان” رو بخونی، ممکنه دیدگاهت نسبت به آزادی تغییر کنه. شاید فکر کنی آزادی یعنی انتخاب‌های بزرگ، اما این کتاب نشون می‌ده که شاید توی زندگی روزمره هم اسیر قید و بندهایی نامرئی باشیم. ممکنه بیشتر به مفهوم پوچی و معنا فکر کنی. اینکه آیا زندگی هدفی بیرونی داره یا باید خودمون بسازیمش. شاید حس کنی چطور روزمرگی می‌تونه شبیه یه زندان باشه. اگر نخونی؟ خب، شاید چیز خاصی از دست ندی، اما ممکنه یکی از تاثیرگذارترین کتاب‌هایی که می‌تونست بهت کمک کنه این چیزا رو از زاویه‌ی دیگه‌ای ببینی، تجربه نکنی. اگه دوست داشتی این اثر کوبو آبه رو بخونی، می‌تونی این کتاب رو با ترجمه‌ی مهدی غبرایی از نشر نیلوفر بخونی.

تصویرسازی خانه‌ای که زن و نیکی در آن زندگی می‌کردند

بخشی از کتاب

مرد با خود گفت درست مثل یک‌جور حشره است. آیا می‌خواهد تا ابد همین‌ جور زندگی کند؟ اینجا از بیرون قطعه خاک کوچکی به نظر می‌رسد، اما وقتی ته این گودال باشی، چیزی جز شن بی‌کران و آسمان نمی‌بینی.

حقایق جالب راجع‌به "زن در ریگ روان"

کوبو آبه بخشی از کودکی‌شو تو منچوری گذروند؛ جایی پر از شن، گرمای بی‌رحم، و حس غریب بی‌جایی. خودش می‌گفت: «من اساساً مردی بدون وطن هستم.» همون بی‌وطنی، شد چاله‌ی شن تو رمان؛ جایی که شخصیت داستان، تا ته فرو می‌ره و راه پس و پیش نداره.

شخصیت اصلی، یه شکارچی آماتور حشراته. به‌ظاهر یه انتخاب ساده‌ست، اما ریشه‌اش تو زندگی خود آبه‌ست. اون از نوجوانی عاشق جمع‌آوری حشرات بود. همین نگاه ریزبین و وسواس‌گونه‌اش به جزئیات، ساختار رمان رو شکل داد؛ نه فقط از نظر فرم، بلکه از نظر فلسفه‌ی حضور.

آبه برای فرار از اعزام به جنگ جهانی دوم، یه گواهی پزشکی جعلی تهیه کرد که نشون می‌داد مبتلا به سل شده. این ترفند نجاتش داد. خلاقیتی که شاید همون‌جا شکل گرفت و بعداً به ضدیتش با قدرت، ساختار و اجبار تو رمان‌ها تبدیل شد.

در ۱۹۶۴، همزمان با ترجمه‌ی انگلیسی رمان، هیروشی تشیگاهارا فیلمی ازش ساخت. این اقتباس وفادار، جایزه ویژه‌ی هیئت‌داوران جشنواره کن رو برد و بازی کیوکو کیشیدا به‌عنوان زن گودال، به یکی از نقش‌های ماندگار تاریخ سینمای ژاپن تبدیل شد.

خرید کتاب زن در ریگ روان

نویسنده
کوبو آبه
مترجم
مهدی غبرایی
ناشر
نشر نیلوفر
تعداد صفحه
236
این کتاب فعلاً موجود نیست، اما اگه دوباره برگرده، فوراً روی سایت قرار می‌گیره.
این یک سایت آزمایشی است
ساخت با دیجیتس
پیمایش به بالا