
اسم من روی زنگ خانهام نبود
بررسی و خرید کتاب "مستاجر"
یک انسان دقیقا از چه زمانی دیگر آن آدمی که خودش فکر میکند هست یا دیگران فکر میکنند هست، نیست؟
معرفی کتاب "مستاجر"
داستان از جایی شروع میشه که مردی به اسم ترلکوفسکی دنبال یه آپارتمان خالی تو پاریسه و سر از ساختمونی درمیاره که فضای ساکت و مشکوکش، از همون لحظهی ورود، یه جور اخطار بهش میده. آپارتمانی که مستاجر قبلیش یه زن بوده به اسم سیمون، که خودشو از پنجره پرت کرده پایین. و حالا، همهچی جوری پیش میره که انگار محیط، ساکنین، حتی دیوارها و وسایل خونه، دارن ترلکوفسکی رو به جای اون زن سابق جا میزنن.
همهچی از لحظهای که پا میذاره تو آپارتمان، شروع میکنه به عجیب شدن. همسایهها سرد و مشکوکن، دائم سر هر چیز کوچیکی گیر میدن. فشار اجتماع، نگاههای سنگین، و قوانین مسخرهی ساختمون، کمکم ترلکوفسکی رو خورد میکنه. با گذشت زمان، ترلکوفسکی احساس میکنه که داره عوض میشه. عادتها و رفتارهای سیمون، کمکم به ترلکوفسکی منتقل میشن، مثلا لباسهای سیمون رو میپوشه، سیگار مورد علاقهش رو میکشه، و حتی به همون کافهای میره که سیمون میرفته. حتی اطرافیانش از همسایهها گرفته تا صاحبخونه طوری رفتار میکنن که انگار انتظار دارن به ترلکوفسکی به زن تبدیل بشه. ولی آیا این یک توهمه؟ یا واقعا توطئهای در کاره؟
این کتاب یه ترکیب خاصه از کافکا، سینما و یه کابوس فرانسوی. نه ترس مستقیم میترسونه و نه پای قاتلی در میونه، اما به جاش یه ترس خفگیطور هست که تا مغز استخوان میره. صبحت از قاتل شد، نکتهی جالبی که مستاجر داره فضاییه که توپور از آپارتمانهای اجارهای پاریس روایت میکنه. این فضا بسیار شبیه به روایت قاسمی از پاریس در رمان همنوایی شبانه ارکستر چوبهاست که اونجا با یه قاتل طرفیم. اگه دوست داشتی میتونی معرفیش رو بخونی.
سوال اصلی مستاجر که زحمت ترجمش رو کوروش سلیمزاده کشیده و در نشر چشمه چاپ شده، اینه که اگه همه دور و برت بخوان تو یه آدم دیگه باشی، تا کجا مقاومت میکنی؟
بخشی از کتاب
«من هرگز شاهد چنین رفتاری نبودهام! تا حالا هیچوقت اینجا چنین هیاهویی سابقه نداشته! یعنی دیگران هیچ اهمیتی برای شما ندارند؟ کسی به خوش گذرونی شما اعتراضی نداره، اما کسانی هم هستند که باید سر کار برن!»
«فردا تعطیله آقا. من هم دلیلی نمیبینم که نتونم چند تا از دوستانم رو شنبه شب به خانهم دعوت کنم.»
«حتی شنبه شبها هم هیچ دلیلی برای چنین جار و جنجالی وجود نداره موسیو.»
حقایق جالب راجعبه "مستاجر"
محدودیت چاپ و نسخههای نایاب
“مستاجر” اوایل کمیاب و سخت پیدا میشد و تنها در نسخههای محدودی منتشر شده بود. بعدها، نسخهای جدید با مقدمهای از توماس لیگوتی، نویسندهی آثار ترسناک، چاپ شد که همچنان هم یکی از نسخههای پرطرفدار در بین مجموعهداران کتابهای نایابه.
تاثیرات شخصی توپور در داستان
توپور، که از خانوادهای یهودی با اصالت لهستانی بود، دوران کودکی خودش رو در فرانسه و تحت تاثیر جنگ جهانی دوم گذروند که دوران سختی بود و تغییر هویت و فشارهای اجتماعی اذیتش میکردن. این تجربهها به وضوح در شخصیت ترلکوفسکی و بحران هویتی که دچارش میشه، منعکس شده و عمق بیشتری به داستان “مستاجر” اضافه میکنه.
چرا رومن پولانسکی خودش نقش اصلی فیلم "مستاجر" رو بازی کرد؟
سال ۱۹۷۶، رومن پولانسکی از این رمان الهام گرفت و فیلمی براساس اون ساخت که خودش هم نقش “ترلکوفسکی” رو بازی کرد. دلیل اینکه خودش بازیگر نقش اول شد این بود که پولانسکی احساس میکرد هیچکس بهتر از خودش نمیتونه حس انزوای روانی و بیگانگی عمیق این شخصیت رو به تصویر بکشه. این فیلم هم بخشی از سهگانه “آپارتمان” پولانسکی بود که شامل فیلمهای “انزجار” و “بچه رزماری” هم میشه و هر کدوم به نوعی به فروپاشی روانی شخصیتها میپردازن.
خود توپور، تصویرگر نسخههای جدید رمانه
در نسخهی ۲۰۰۶ کتاب که توسط Millipede Press چاپ شد، چند تا از نقاشیهای خود توپور از “مستاجر” ضمیمه شد. تصویرها بهاندازه خود داستان ترسناک و عجیبن. این نسخه خیلیها رو دوباره کشوند سراغ کتاب، و حتی تو Goodreads هم وایرال شد.