
مسیر زندگی مارتی نیومایر چجوری بود؟
سال ۱۹۴۷ بود. یه روز خنک پاییزی، تو یه خونهی ساده آمریکایی، پسری به دنیا اومد که خیلی زود فهمید قراره دنیا رو طور دیگهای ببینه. اسمش رو گذاشتن مارتی. کسی که بعدها به برندها زندگی دوباره داد.
مارتی هنوز خیلی کوچیک بود که به معلم کلاس دومش گفت: «من بزرگ شدم میخوام یه هنرمند تجاری بشم!» اون روزا کسی دقیقاً نمیدونست هنرمند تجاری یعنی چی. حتی شاید خودش هم کامل نمیدونست. ولی مطمئن بود میخواد طراحی کنه، خلق کنه و تغییر بده.
مادرش طراحی میکرد و پدربزرگش همیشه توی کارگاه کوچیکش مشغول تعمیر کردن چیزای خراب بود. دنیای مارتی ترکیبی شد از زیباییشناسی و منطق و دقیقاً همین ترکیب بود که بعداً باعث شد برندینگ رو به دنیایی تازه بره.
بزرگتر که شد کالج هنر سنتر لسآنجلس رو انتخاب کرد، ولی خیلی زود تصمیم گرفت از کلاس درس بیرون بزنه و مستقیماً به بازار کار بره. الگوی بزرگش پاول راند بود، طراح معروفی که معتقد بود بهترین مدرسه برای یادگیری خود زندگیه. مارتی هم همین رو انتخاب کرد.
از تبلیغات تا برندینگ: سفر مارتی نیومایر در دنیای کسبوکار
تو جنوب کالیفرنیا، ۱۵ سال تو دنیای تبلیغات بود و خیلی زود فهمید طراحی قوی به کلمات قوی هم نیاز داره. نوشتن رو به ابزار طراحی اضافه کرد و این ترکیب، ستون اصلی کارش شد: تصویرهایی که حرف میزدن و جملههایی که تصویری واضح میساختن.
سال ۱۹۸۴، وقتی اپل داشت مکینتاش رو به دنیا معرفی میکرد، مارتی چمدونش رو بست و راهی سیلیکون ولی شد. اونجا توی قلب تکنولوژی، با اپل، ادوبی، اچپی، گوگل و مایکروسافت همکاری کرد و تخصصش شد طراحی بستهبندی نرمافزارها. اما کمکم فهمید شرکتها یه مشکل عمیق دارن: یه شکاف بزرگ بین استراتژیهای کسبوکار و طراحی هست که کسی براش راهحلی نداره.
اون کسی که تصمیم گرفت این مشکل رو حل کنه، مارتی نیومایر بود. سال ۲۰۰۳ یه کتاب کوچیک نوشت به اسم “The Brand Gap” کتابی که توش یه جملهی خیلی مهم گفت:«برند اون چیزی نیست که شرکتها میگن. برند اون چیزیه که مردم حس میکنن.»
همین جمله ساده، همهچیز رو عوض کرد. میلیونها نفر خوندنش، شرکتها دوباره درباره برندینگ فکر کردن، و مفهوم برند از یه لوگو ساده تبدیل شد به یه احساس درونی.
بعد از اون، کتاب دیگهای نوشت به اسم “ZAG” که توش میگفت: «وقتی همه دارن زیگ میکنن، تو زاگ کن.» یعنی اگه میخوای دیده بشی، باید متفاوت باشی. نه فقط یکم، بلکه کاملاً متفاوت.
مارتی توی یه قدم بعدی، تصمیم گرفت مفهوم استراتژی برند رو نه توی قالب یه راهنمای خشک، بلکه توی دل یه داستان تعریف کنه. نتیجهش شد کتاب “تقلا“، یه رمان با تم کسبوکار که توش یک شرکت بزرگ وسط یه بحران واقعی باید برند جدیدی خلق کنن. این کتاب نشون میده چطور میشه تو شرایط فشار، تصمیمهای درست گرفت و برند رو نجات داد. “تقلا” مدلی از استراتژی رو معرفی میکنه که سریع، خلاق و کاربردیه. این دقیقاً همون چیزی بود که خیلیها لازم داشتن.
مدرسه برندینگ Level C و ظرفشویی: ایدههای مارتی در دنیای برند
مارتی یه نویسنده توی دنیای برند بود، ولی نوشتن براش کافی نبود. دلش میخواست اون چیزهایی که یاد گرفته بود رو به بقیه هم یاد بده. برای همین مدرسهای به اسم Level C راه انداخت و هدفش این بود که شاگرداش بتونن برندهایی بسازن که مردم عاشقشون بشن و بهشون اعتماد کنن.
یه مشکل دیگه هم تو برندینگ وجود داشت. هر کسی برداشت خودش رو از برند داشت. مارتی برای حل این مشکل، فرهنگ لغت برند رو نوشت تا مدیرها، طراحها و بازاریابها یه زبان مشترک داشته باشن. این کتاب هنوزم روی میز حرفهایهاست و کمک میکنه که تیمها راحتتر و هماهنگتر کار کنن.
زندگی مارتی فقط نوشتن و طراحی نبود. خودش میگفت بهترین ایدههاش وقتی میان سراغش که مشغول شستن ظرفهاست. هر بار کتابی رو تموم میکنه، با یه بطری شامپاین جشن میگیره. یه بار حتی برای عضویت در گروه معروف موسیقی The Monkees هم تست داده بود و رد شده بود؛ ولی همین داستان کوچیک هم نشون میده مارتی چقدر عاشق تجربههای جدیده.
یه بار ازش پرسیدن اگه به ۲۰ سالگی برگردی به خودت چی میگی؟ لبخند زد و گفت: «بهش میگم نپر. زندگی پیش روت هنوز خیلی زیاده.»
مارتی نیومایر یه متفکر عملگراست. کسی که میتونه همزمان هم بنویسه، هم طراحی کنه، هم یاد بده. مارتی برندینگ رو از فقط یه لوگو خشک و خالی تبدیل کرد به یه داستان واقعی، زنده و باورپذیر. از شرکتهای بزرگی مثل اپل تا استارتاپهای کوچک، هرکس به نوعی از تفکراتش بهره بردن.
واقعیتهای جالب درباره مارتی نیومایر
مارتی جملههاش رو دوست داره
مارتی عاشق سادگی و وضوح بود. معتقد بود بهترین جملهها اونایی هستن که هیچ کلمه اضافهای ندارن. کتاب محبوبش The Elements of Style بود. چون یادش داده بود که چطور واضح، کوتاه و مؤثر بنویسه.
طراحی لوگوی شیائومی فقط یه مربع نبود
مایک مونتیرو همیشه وقتی سخنرانی داره پایین اسلایدهایی که میسازه جملهی «ساختهشده توسط یک مهاجر» رو مینویسه. مایک میخواد یادآوری کنه که مهاجرها چه تاثیری تو پیشرفت کشور آمریکا داشتن.
نوار کاستهایی که طراح ساخت
یکی از اولین برخوردهای مونتیرو با طراحی، روی جلد آلبومها و نوارهای کاستی بود که تو نوجوانی گوش میداد. میگفت وقتی پشت جلد یه آلبوم رو میخوندم، داشتم اولین درسهام رو دربارهی ارتباط بصری میگرفتم.

مارتی نیومایر
چطور یک طراح ساده، زبان برندها رو تغییر داد
آثار مارتی نیومایر:
