چیزهایی که خیلی هم کوچک نیستند

بررسی و خرید کتاب "چیز‌های کوچکی مثل این‌ها"

«این راهبه‌ها خودشون رو نخود هر آشی می‌کنن و توی هر کاری دخالت می‌کنن.»
فرلانگ گفت: «مطمئناً اونها فقط در حدی قدرت دارن که ما بهشون قدرت می‌دیم.»

معرفی کتاب "چیز‌های کوچکی مثل این‌ها"

سال‌ها نه‌چندان دور، تو ایرلند، دخترهایی بودن که خیلی ساکت و بی‌سروصدا ناپدید می‌شدن. بعضی‌هاشون یتیم بودن، بعضی باردار، و بعضی فقط بیش‌ازحد آزاد.
دخترها و زن‌هایی که به‌اصطلاح نامناسب تشخیص داده می‌شدن، فرستاده می‌شدن به جایی به اسم “رخت‌شورخانه‌های مگدالن”. صومعه‌هایی که ظاهر مذهبی داشتن، ولی در واقع زندان بودن. اون‌جا، بی‌دستمزد، بدون تماس با بیرون و بدون امکان برگشت، لباس می‌شستن.
این رخت‌شورخانه‌ها پر بود از مادرهایی که بچه‌هاشون ازشون گرفته شده بود، دخترهایی که گم شدن و هیچ‌کس دنبال‌شون نگشت، و زن‌هایی که فقط چون کلیسا تشخیص داده بود باید تطهیر بشن، سال‌ها کار کردن و بعد هم فراموش شدن.

زمستون ۱۹۸۵، یه شهر کوچیک تو ایرلند، درست نزدیک کریسمس. بیل فرلانگ، مردی آروم و زحمت‌کش، زندگی ساده‌ای داره. چوب و ذغال می‌فروشه، پنج‌تا دختر داره، و با زنش یه زندگی بی‌حاشیه می‌گذرونه.
اما یه روز، وقتی داره بارهای مشتری‌ها رو تحویل می‌ده، با صحنه‌ای روبه‌رو می‌شه که روال آروم زندگیش رو بهم می‌ریزه. یه اتفاق ساده، اما از اون مدل اتفاق‌هایی که نمی‌ذاره زندگی‌ش مثل قبل ادامه پیدا کنه.

این کتاب با همین حجم کم، تونسته مفاهیمی مثل همدردی، شجاعت و فشارهای اجتماعی رو خیلی خوب منتقل کنه. کلر کیگن با نثری ساده و دقیق، جامعه‌ی ایرلندی اون دوران رو به چالش می‌کشه. جایی که کلیساها قدرت زیادی داشتن و پشت درهای بسته‌ی رخت‌شورخانه‌های مگدالن، زندگی خیلی‌ها رو به‌زانو درآوردن.
اگه دنبال یه کتاب کوتاه با حال‌وهوای برفی و سنگین هستی که بتونی تو چند ساعت تمومش کنی، “چیزهای کوچکی مثل این‌ها” از نشر بیدگل با ترجمه‌ی مزدک بلوری، حتماً باید تو کتاب‌خونت باشه!

بخشی از کتاب

می‌دانست که بدترین اتفاق‌ها هنوز در راه است. از همین حالا احساس می‌کرد دنیایی از مشکلات و گرفتاری‌ها پشت در بعدی به کمینش نشسته، اما بدترین اتفاق ممکن را پشت سر گذاشته بود؛ اینکه می‌توانست کاری بکند اما نکرده بود، احساس گناهی که مجبور می‌شد به درد و رنجی که دختر کنار دستش کشیده بود نمی‌رسید و حالا مانده بود تا رنجی ورای آن را حس کند.

حقایق جالب راجع‌به "چیز‌های کوچکی مثل این‌ها"

کلر کیگن ایده‌ی اولیه این کتاب رو از یه داستان واقعی گرفت که توی زمان انتشار گزارش “Ferns” درباره‌ی آزارهای کلیسایی در ایرلند به گوشش رسیده بود. ماجرای کتاب درباره‌ی یه دختر زندانی تو انبار زغال در صومعه‌ای که برای کار اجباری استفاده می‌شد، از همین داستان الهام گرفته شده​.

کلر کیگن اول می‌خواست داستان رو از زاویه‌ی دید یه پسر بچه بنویسه، ولی آخر سر تصمیم گرفت از دید پدرش -بیل فرلونگ -روایت کنه. نتیجه‌اش چی شد؟ پنجاه بار بازنویسی تا ته‌نشین شه. هر کلمه با دقتی شبیه جراحی انتخاب شده، واسه همین کتاب انقدر کوتاهه ولی عمیق.

بر اساس داستان این کتاب یه فیلم با بازی کیلین مورفی ساخته شده. این فیلم در سال ۲۰۲۴ منتشر شده.

مؤسساتی در ایرلند بودن که تحت نظر کلیسای کاتولیک، زنانی رو که جامعه اون‌ها رو “گناهکار” یا “نامناسب” می‌دونست، مجبور به کار اجباری و شست‌وشوی لباس می‌کردن. این زنان معمولاً بدون محاکمه زندانی می‌شدن و به طور غیر انسانی مورد سوء استفاده و خشونت قرار می‌گرفتن، و برخی از اون‌ها تا آخر عمرشون در این رخت‌شورخانه‌ها محبوس بودن. آخرین این مراکز تا سال ۱۹۹۶ فعال بود​.

این کتاب به‌نوعی به داستان “A Christmas Carol” اثر چارلز دیکنز شباهت داره، ولی از یه نگاه متفاوت‌تر به اخلاق و شجاعت پرداخته. داستان زندگی مردی رو دنبال می‌کنه که باید بین سکوت در برابر فساد یا دفاع از انسانیت یکی رو انتخاب کنه.

خرید کتاب چیز‌های کوچکی مثل این‌ها

نویسنده
کلر کیگن
مترجم
مزدک بلوری
ناشر
نشر بیدگل
تعداد صفحه
127
این کتاب فعلاً موجود نیست، اما اگه دوباره برگرده، فوراً روی سایت قرار می‌گیره.
این یک سایت آزمایشی است
ساخت با دیجیتس
پیمایش به بالا