
سگ ما کارمند اداره بود
بررسی و خرید کتاب "قلب سگی"
کسی که برای هیچچیز عجله نکند، به همه کارها میرسد.
معرفی کتاب "قلب سگی"
تا حالا فکر کردی اگه یه سگ ولگرد توی مسکو تبدیل به آدم بشه، چی میشه؟ کتاب “قلب سگی” از میخائیل بولگاکوف دقیقاً همین داستان رو تعریف میکنه. ماجرا از این قراره که یه پروفسور به اسم فیلیپ فیلیپوویچ، یه سگ بیخانمان به نام شاریک رو پیدا میکنه و تصمیم میگیره یه آزمایش عجیب انجام بده. پیوند غده هیپوفیز و بیضههای یه انسان به این سگ!
نتیجه این میشه که شاریک کمکم به یه آدم تبدیل میشه، ولی نه اونجوری که پروفسور انتظار داشت. این آدم جدید، که اسمش رو میذاره پولیگراف پولیگرافوویچ شاریکوف، که یه کمونیست بیادب، بددهن و دردسرساز از آب در میاد و کلی مشکل برای پروفسور و اطرافیانش ایجاد میکنه.
بولگاکوف با این داستان، یه جورایی انقلاب روسیه و تلاش برای تغییرات اجتماعی رو به چالش میکشه. اینکه نمیشه با زور و اجبار، طبیعت و ذات موجودات رو عوض کرد. کتاب پر از طنز و نقدهای تند و تیز به اوضاع سیاسی و اجتماعی اون زمانه.
اگه دنبال یه داستان طنزآمیز، تفکر برانگیز و پر از کنایههای سیاسی هستی، “قلب سگی” با ترجمه آبتین گلکار از نشر ماهی همون چیزیه که باید بخونی. این کتاب نهتنها یه داستان جذابه، بلکه یه نگاه عمیق به جامعه و سیاستهای زمان خودش داره که هنوزم میتونه برای ما درسهایی داشته باشه.

بخشی از کتاب
وقتی بوی گوشت از یک فرسخی هم اینطور به مشامتان میخورد، هیچ احتیاجی ندارید که خواندن یاد بگیرید. با این حال اگر در مسکو زندگی میکنید و اگر دستکم ذرهای مغز در سرتان باشد، خواهینخواهی باسواد میشوید. آنهم بدون هیچ دورهی آموزشیای. از چهلهزار سگ مسکویی سگی باید کاملا کلهپوک باشد که نتواند حروف کلمهی «کالباس» را تشخیص بدهد.
شاریک تحصیلش را از روی رنگها شروع کرده بود. تازه چهار ماهش بود که در سراسر مسکو تابلوهایی به رنگ سبز مایل به آبی با نوشتهی «ا.ت.م.م گوشت فروشی»(مخفف اتحادیه تعاونیهای مصرف مسکو) آویختند. تکرار میکنم که این اصلا اهمیتی نداشت، چون بوی گوشت همینطوری مشخص بود.
حقایق جالب راجعبه "قلب سگی"
قلبی که ۶۲ سال تو تبعید بود
رمان قلب سگی در سال ۱۹۲۵ نوشته شد، اما بهدلیل نقد مستقیم انقلاب اکتبر و ایدئولوژی کمونیستی، تا سال ۱۹۸۷ اجازهی چاپ در شوروی پیدا نکرد. در تمام این سالها، فقط بهصورت زیرزمینی و در حلقههای روشنفکری خونده میشد. این ممنوعیت طولانیمدت، خودش تبدیل به افسانهای در تاریخ سانسور ادبی شد.
وقتی شوروی دنبال انسان-میمون بود
ایدهی پیوند غده هیپوفیز از آزمایشهای عجیب دهه ۱۹۲۰ در شوروی اومده؛ مثلاً دانشمندهایی مثل ایلیا ایوانف دنبال پیوند ژنتیکی بین انسان و حیوان بودن. بولگاکوف با ترکیب این ماجراها، یه رمان علمی-تخیلی ساخت که به طنز تلخی از انسانسازی ختم شد.
داشتن قلب سگی یه جور اعلام جنگ بود
تو مسکو دهه ۱۹۲۰، داشتن یه نسخه دستنویس از قلب سگی یعنی عضو حلقهی مقاومت فرهنگی بودن. این نسخهها توی سیستم سامیزدات(نشریههای زیرزمینی روسیه) تکثیر میشدن و داشتنشون خطرناک بود. ممکن بود پات به بازجویی و تبعید بکشه.
گنجی که نویسنده خودش آتیش زد
از ترس سانسور و تهدیدهای امنیتی، بولگاکوف بخشی از یادداشتها و دستنوشتههاش رو خودش آتیش زد. اما یکی از نسخهها توسط دوستانش مخفیانه نجات پیدا کرد و سالها بعد در لندن منتشر شد؛ انگار که گنجینهای ادبی رو از نابودی درآورده باشن.