
خاطرات، پیش از زوال
بررسی و خرید کتاب "کتاب مادرم"
مردگان از این رو هولناکاند که بس زندهاند، بس زیبا و بس دور.
معرفی کتاب "کتاب مادرم"
حاضر نشدی ده کلمه بنویسی، حالا چهلهزار کلمه بنویس.
این همون جملهایه که آلبر کوئن سالها بعد از اینکه آخرین نامهی مادرش رو بیجواب گذاشت، به خودش گفت. جواب نامهای که کوئن نفرستاد، حالا شده همین کتابی که دست ماست. این کتاب انگار صدای بغضیه که بعد از ۱۲ سال هنوز توی گلوی آلبر کوئن مونده. کوئن این کتاب رو با ذهنی پر از غصه برای مادری نوشته که دیگه نیست، ولی هر لحظه در خاطر کوئن همراهشه. این کتاب بیشتر شبیه به یک مرثیه میمونه.
تو این کتاب نسبتا کوتاه کوئن داره با خاطرات مادرش زندگی میکنه، از چیزای کوچیک و لحظات سادهای که حالا براش معنای عمیقی پیدا میکنن. انگار داره صفحه به صفحه، به گذشته برمیگرده تا شاید بتونه توی این کلمات، تکهای از مادرشو پیدا کنه. این کتاب، یه بیان بیپرده از سوگ و غم از دست دادنه که نه با گذر زمان کم میشه و نه با کلمات تسکین پیدا میکنه. “کتاب مادرم” با ترجمه محمدمهدی شجاعی از نشر ماهی برای کسایی که داغ دیدن یا دوری کشیدن، میتونه مثل یه آیینه عمل کنه.

بخشی از کتاب
محبوب من زیر خاک است، اما دست من که او به آن حیات بخشیده است هنوز میجنبد، دستی آراسته به مُهر بوسهی او. محبوب من زیر خاک است. زندهی دیروز امروز دراز کشیده است، تا ابد بیکار و بیحرکت. تمام شد، دیگر مامانی در کار نیست، تا ابد. هر دو تنهاییم، تو در گورت و من در اتاقم، من کمی مرده میان زندگان و تو کمی زنده میان مردگان.
حقایق جالب راجعبه "کتاب مادرم"
کوئن باخ گوش میداد تا بتونه این کتاب رو بنویسه
آلبر کوئن حین نوشتن کتاب مادرم به موسیقی کلاسیک پناه میبرد، مخصوصاً آثار باخ. خودش گفته بود که ریتم باخ کمکش میکنه تا جملههاش آهنگ داشته باشن؛ هم از نظر موسیقایی، هم از نظر عاطفی.
حالا یک کتاب چه تاثیری داره مگه؟
یکی از عجیبترین واکنشها به این کتاب، نامهایه که یه خواننده گمنام برای کوئن فرستاد. نوشته بود بعد از خوندن کتاب، برای اولینبار بعد از سالها زنگ زده به مادرش و آشتی کردن؛ این یه سند زنده از اثرگذاری این کتابه. چیزی که خیلی بیشتر از چند تا ستاره و تعداد فروش کتابه.
قرار بود نامه باشه، نه نثر. بعد کوئن پشیمون شد
نقشهی اولیه کوئن این بود که کتاب بهصورت مجموعهای از نامههای خیالی به مادرش باشه. ولی بهمرور فهمید این فرم براش زیادی بستهست، نمیتونه عمق غم و حسرت رو منتقل کنه. پس رفت سراغ نثر روایی – نثری که بعدها خودش تبدیل شد به مرجع برای نویسندههای دیگه.